سلطان گوید که نقد گنجینهٔ من


سلطان گوید که نقد گنجینهٔ من

سلطان گوید که نقد گنجینهٔ من


صوفی گوید که دلق پشمینهٔ من

صوفی گوید که دلق پشمینهٔ من
صوفی گوید که دلق پشمینهٔ من
عاشق گوید که درد دیرینهٔ من
عاشق گوید که درد دیرینهٔ من
عاشق گوید که درد دیرینهٔ من
من دانم و من که چیست در سینهٔ من
من دانم و من که چیست در سینهٔ من
من دانم و من که چیست در سینهٔ من